هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد                  هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب             بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان                           بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام           بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز                 این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد              بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت     این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست  گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت         هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت            ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن              تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید       نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان                بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم                    تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتی                       این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد

آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه          این آب ناروان شما نیز بگذرد

ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع             این گرگی شبان شما نیز بگذرد

پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست             هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

ای دوستان خوهم که به نیکی دعای سیف    یک روز بر زبان شما نیز بگذرد


دوره کردم ، روزی صد بار اون خنده هاتو،

               کی گذاشت رفت؟ تو بگو آخه من یا تو

از چی میگن؟ بذار بگن من دیوونم

                 آسمونِ ، اینجا ابریه اونجا رو نمیدونم

بیا غصه رو پَر پَر کن ، بیا حالمو بهتر کن

بیا دوریتو کمتر کن ، بیا چشمامو کم تر کن

 

 


شمعی در من می سوزد، سکوتی لرزان در حریر آتش. زمزمه ای پنهان در سایه های سکوت! شمعی مدام در من می سوزد؛ من اما، پشت پنجره های بی ستاره شب ، به بازی خاکستر و باد می اندیشم که پایان همه سوختن هاست. وتنها باد، از زیر خاکستر خبر دارد.
افسانه چشمان تو غریب است.مانند برکه ای نا آرام و در حال گریز کاش نقاش چیره دستی بودم تا جنگل سبز چشمان تو را به تصویر می کشیدم. قلمم همدرد من استاما هر چه می نویسم تو را فراتر از نوشته هایم می بینم. وای قلمم کم کم می میرد و من می مانم. بغضی که در گلویم به شیداییم دامن زده است . هر چه از الفبای تو بر می دارم تا تمام شوی لابه لای این همه خطوط مبهم و واژه ندیده دوباره از سر سطر آغاز می شوی. به تقدس تند یک حس عاشقانه بیش از همیشه دوستت دارم.
اه به این حاله بد، روزای تاریک و سرد؛ رفت کسی که منو، به خودش آلوده کرد. ای که دادی به باد، قلبمو با اون نگات ! حک شدن تو دلم، تک تکه اون خاطرات دست بکش از سرم، ای دله نابود من، غرق کن این عاشقو، شهر مه آلود من فکر نکن فاصله، عشقتو کم میکنه؛ بغض ببین بعد تو، داره خفم میکنه. دنیا رو گشتم، باز آروم آروم تنهای تنهام، باز زیر بارون از وقتی چشمام ،از چشمت افتاد بارونگرفتو بندم نمیاد باز میفته تبت ، مثل خوره تو تنم، هی یه چیزی بگو، وقتی صدات میزنم بد مریضت
دوست داشته باشید و زندگی کنید ، زمان همیشه از آن شما نیست. اگر چه یادمان میرود که عشق تنها دلیل زندگی ست اما خداروشکر که نوروز هرسال این فکر را به یادمان می آورد پس نوروزتان مبارک، که سالتان را سرشار از عشق و دوستی و شادی کند روزگارتان همیشه سرسبز عیدتان مبارک
سرانگشتی، حساب می کنم ، گستاخی های کودکی ام را .! چورتکه می اندازم، بر شمار اشتباهات جوانی ام . وجب میکنم، مساحت دور اندیشی ات را برای آینده ام ! و متر میکنم، جامه عشق ات را بر تن ام . و اندازه می گیرم، جرم نگاه پر عاطفه ات را، که سایه می اندازد بر جسم ام وپناه تنهائی من است. حسابگر می شوم ومی شمارم: تعداد روزهائی که برای بالندگی من، پیر شدی .! حساب می کنم ، حساب می کنم، حساب می کنم . از خرده حساب ها که چشم می پوشم، حاصل این می شود: من برای تمام
گرت مملکت باید آراسته، مده کار معظم به نوخاسته! به خردان مفرمای کار درشت، که سندان نشاید شکستن به مشت. رعیت نوازی و سرلشکری، نه کاریست بازیچه و سرسری! نخواهی که ضایع شود روزگار، به ناکاردیده نفرمای کار.
امشب شبیه عشق رها شو درون من، روحِ شگرفِ بی بدنت را به من بده ای مثل صبحْ آمده از لمـسِ آفتاب، من سردم است پیرهنت را به من بده اینجا میان موزه‌ی شب خاك می خورم، امشب هوای پرزدنت را به من بده من با تو گفتن از تو ، تو را دور می شوم ای من ، منِ همیشه ،من ات را به من بده حرفی نمانده است ، ولی محضِ یك حضور فریادهای بی دهنت را به من بده مردن مرا نشانه‌ی تلخی ست ، بعد از این نامِ قشنگِ زیستن ات را به من بده
حضور گم شده ،صد هزار آدم گم ! حضور وحشی رنگ . طنين نعره مسلول و خنده مسموم طنين دغدغه، جنگ يکی به عربده گفت : درود بر آبی! به هر کجا که رَوی رنگ آسمان آبی است به طعنه گفت کسی با غرور و بی تابی ولی نبود آبی ؛ ميان هيچ رگی خون هيچ کس هرگز. درود بر قرمز! فضای ساده و سبز زمين آزادی در انفجار صدای ترقه‌ها، در دود. نود دقيقه کدورت ، نود دقيقه کبود ! در آستانه در، غريب و غمزده طفلی کنار وزنه پير به فکر سنجش وزن هزار ناموزون و پيرمردی گنگ ، تکيده ، تشنه ، به
روز داروساز ،مقارن با میلاد زکریای رازی است که اعتبار نامش همواره یادآور تلاش‌ها و تحقیقات خستگی‌ناپذیر اوست، گرامی باد. از مژده حبیب دلم شاد و خرم است؛ وز نسخه‌ی طبیب تنم ایمن از بلاست. * روز داروساز مبارک باد*
گــاهـی گمان نمی کنی ولی خوب میشود، گــاهـی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود…! گــه جور میشود خود آن بی مقدمه گــه با دو صد مقدمه ناجور میشود… گــاهـی هزار دوره دعا بی اجابت است! گــاهـی نگفته قرعه به نام تو میشود… گــاهـی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گــاهـی تمام شهر گدای تو میشود… گــاهـی برای خنده دلم تنگ میشود، گــاهـی دلم تراشه ای از سنگ میشود…! گــاهـی تمام این آبی آسمان ما، یــکباره تیره گشته و بی رنگ میشود… گــاهـی نفس به تیزی شمشیر میشود از هــرچه
ظلم عریانی که علیه ن، کودکان و مردم غیر نظامی محاصره شده غزه در جریان است، مصداق عینی نسل کشی است . تمام شرکاء این جنایت هولناک ضدبشری، نه تنها بوئی از انسانیت نبرده اند، بلکه ، در محور شرارت جهان قرار دارند وباید در برابر وجدان عمومی جهانیان و دادگاه عادل بی طرف محاکمه و مجازات شوند. The naked cruelty that is going on against the women, children and civilians besieged in Gaza is a concrete example of genocide.
با اینکه خلق بر سر دل می نهند پا شرمندگی نمی کشد این فرش نخ نما بهلول وار فارغ از اندوه روزگار خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما کاری به کار عقل ندارم به قول عشق کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟ فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست چون رود بگذر از همه سنگ ریزه ها.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

واژه گستر عمده فروشی گاگیران1 salamati حل مشکل نرم افزاری شما دانلود آهنگ جدید احمدرضا شهنامی پروژه اماده متلب ترمز - тормоз کانال تلگرام فرهنگ و هنر